ایشان در زادگاه آبا و اجدادی خود به خاطر تکلم و آواز خوانی به زبان مادری خود، از طرف رژیم نظامی ترکیه چندین بار بازداشت و زندانی شدند،تا اینکه در سال 1976 در آلمان مجبور به پناهندگی شدند، و چندین سال است که در« آلمان » و « سوئد » در تبعید می باشند.
گفتگویی که هم اکنون پیش رو دارید، بخش دوم از سه بخش مصاحبه ی وبلاگ مذکور میباشد که با شوان پرور و دوست و همکار گرامی اش Willi Resetarits اتریشی، ترتیب داده شده است، البته در اینجا ترجمه شده بخش دوم این مصاحبه را ( از سه بخش مصاحبه ) ، که بیشتر طرف مخاطب آقای شوان پرور می باشد آورده ایم، البته قسمت های دیگر این مصاحبه همزمان از هر دوی ایشان ( شوان پرور و دوست گرامی شان) پرسش و پاسخهایی در رابطه با ملت کُرد و فرهنگ و موسیقی آن به عمل آمده است،
intimacy-art : آقای شوان پرور، شما نقش نمایندگی اقلیت قومی کُرد را در سراسر جهان دارید، این « کُردستان » که شما، در آوازهایتان به خاطر آن، فریاد برآورده اید، چه سرزمین ( یا کشوری ) را در بر می گیرد؟ در کل حد و مرز مشخصی در گذشته داشته است؟
SIVAN PERWER : با تشکر از شما، در این رابطه باید عرض کنم، که با نگاه تاریخی به این مسأله، در می یابیم که کُردستان، هیچ مرز یا حد فاصلی نداشته است، بلکه، سرزمینم ( کُردستان ) تنها، شهرت و اعتبار صدها ساله را دارد. تعیین مرزها، ابتدا طی انقلابی و در نتیجه ی آگاهی و بیداری ملی فرانسوی ها به میان آمد، قبلاً چنین مرزبندی ای، به طور رسمی و قانونی وجود نداشت.
intimacy-art : آگاهی من از کُردستان در حد افسانه ی تاریخی می باشد ...
SIVAN PERWER :کُردستان، دارای دولت یا کشوری نبوده است، بلکه نام کُردستان از روی تصور و ایده ای است که از طرف آذربایجان ، افغانستان و ... وجود دارد. تمام کشورهایی که کُردها در آن زندگی می کنند، هنوز هم، نام کُردستان، حتی با توجه به نداشتن حد و مرز رسمی و قانونی برای آن ( کُردستان )، ورد زبان مردم بوده و همیشه سرزمین کُردها به نام کُردستان نامیده شده است. در خاورمیانه، آغاز مرزبندیها بعد از سال 1920 بوده است. در سال 1923 ترکیه ی امروزی برای اولین بار این نام ( ترکیه ) به خود گرفت؛ زیرا قبل از آن نامی از « ترکیه » در میان نبود، بلکه به سرزمین آناتولی، کُردستان و ... شناخته می شد. آتاتورک و ترکهای ناسیونالیست و ملی گرا بر این سرزمین غلبه یافتند و این سرزمین را به نام ترکیه نامگذاری کردند و تمام ساکنانش را ترک قلمداد کردند. ترکیه برای آناتولی، واقعاً غیر معمولی و غیر واقعی می باشد، آن تنها برای ترکمنستان در آسیای میانه معمول و واقعی می باشد. همانطور که میدانید در زمانی که مرزبندیهای ملی در منطقه رسماً شروع شد، و هر ملتی دارای مرزهای مخصوص به خود شد، سرزمین کُردها ( کُردستان ) بالعکس، بین چندین کشور مرزبندی گردید، ولی باز هم نام کُرد و کُردستانی بودن بر پیشانی این ملت غیور همچنان می درخشد. من در تمام آوازهایم به داشتن هویت و فرهنگ و تاریخ کُردستان اشاره کرده ام و از آن فریاد برآورده ام، تا تاریخ و زبان و فرهنگ ملتم به فراموشی سپرده نشود و از بین نرود و از طریق گفتن آوازهای محلی و موسیقی کلاسیک و سنتی کُردی، سعی در حفظ فرهنگ ملی نموده ام.
ـــــ با وجود این، آیا کُردها ایرانی هستند؟ آیا فارسها و ترکها از نژادهای متفاوتی هستند، ممکن است در این رابطه مطالبی بفرمایید:
کُردها با ایرانی ها ( فارسها ) و همچنین با اتریشی ها و آلمانی ها خویشاوند هستند. تنها از نظر زبانشان یکی نیستند، بطوریکه زبانشان فرق می کند.
ـــــ ژرمنها را هم البته باید در بر بگیرد...
هند و ژرمنها.
ـــــ آیا تفاوتهایی در این زمینه می بینید؟
زبان کُردی و فارسی ، مثل هند و ژرمنها فرق می کند، این در حالی است که نژاد و زبان هند و اروپایی کاملاً و بطور ریشه ای با عربها و ترکها فرق می کند؛ زیرا هند واروپایی ها با عربها و ترکها هیچ خویشاوندی ای ندارند.
ـــــ ممکن است بفرمایید در حال حاضر، شمار جمعیت کُردها چقدر می باشد؟
جمعیت کُردها بیش از 40 میلیون نفر می باشد که در حدود 25 میلیون نفر از آنها در ترکیه و 12 میلیون در غرب ایران و 6 میلیون در منطقه ی آزاد شده و فدراتیو شمال عراق و نیز 3 میلیون نفر از آنها در شمال سوریه وجود دارند.
ـــــ شما تمام این مناطقی را که کُردها در آن زندگی می کنند، کُردستان می نامید؟
بله، یقیناً این مناطقی که خلق کُرد در آن زندگی می کنند، کُردستان است.
ـــــ رابطه ی کُردها با اروپا و ایالات متحده و اسرائیل و فلسطینی ها از نظر سیاسی چگونه است؟
وارد شدن ترکیه به اتحادیه اروپا اصولاً برای خلق کُرد و نیز خاور نزدیک بسیار خوب و سودمند است. کُردها همیشه از اروپا انتظار زیادی داشته اند. اروپا در عوض نسبت به کُردها عکس العمل منفعلانه و غیر فعالانه ای داشته است، و چندان به حل چالشهای کُردها اقدام نکرده است. تنها تصور اروپا این است که " اگر حکومت یا دولت دمکراتیزه شود و رفتارهایش را ملایمتر کند، مشکلات حل و فصل می گرد" کُردها صبر و شکیبایی زیادی ورزیده اند، اما تمایل اصلی اروپا در این مسأله، همیشه بستگی به منافع اقتصادی اش داشته است، بطوریکه بیشتر، منافع اقتصادی اش را در نظر دارد، تا جاییکه آلمان، بیشتر در فکر به فروش رساندن خودروهای « مرسدس » و سوئد « ولوو » و فرانسه « رنو » و « پژو » می باشد. آمریکا در این میان تصور می کند که اروپا، مرزهای مصنوعی برای کُردستان ایجاد کرده است و می خواهد آن را تغییر دهد. به چه کسی می توان اعتقاد و اطمینان داشت؟ اروپا یا آمریکا؟ این در حالی است که تنها سیاست آمریکا همیشه این بوده است که به 67 درصد ذخایر نفتی خاور نزدیک دسترسی پیدا کرده و تحت کنترل خود بگیرد؛ چیزی که اروپا برایش فراهم و ایجاد نشده است، اما آمریکا، حالا در صدد ایجاد و فراهم نمودن این شرایط و وضعیت ویژه برای خود می باشد. این مسأله در واقع به سیاست اقتصادی هر حکومت یا دولتی بر می گردد.
ـــــ آیا کُردستان هم، منابع نفتی را دارا می باشد؟
بله، کُردستان 9 درصد ذخایر نفتی جهان را دارا می باشد.
ــــ ممکن است در رابطه با وضعیت تاریخی کُردها در قبال داشتن ذخایر نفتی شان بفرمایید.
اگر برگی از تاریخ پر فراز و نشیب کُردها را ورق بزنیم می بینیم که ـــ یکبار انگلیسیها، حمایت و پشتیبانی خود را از شورش و قیام کُردها در ترکیه، اعلام نموده بودند؛ آنهم به خاطر این بود که ترکیه، خواهان ملحق نمودن دو شهر کُردنشین « کرکوک » و « موصل » که دارای ذخایر نفتی عظیمی می باشند، به خاک خود بود، و بر سر این دو شهر کُردی ادعای ارضی داشت، تا اینکه ترکیه به دلیل پشتیبانی انگلیسیها از جنبش کُردها با انگلستان به توافق رسید؛ تا جاییکه ترکیه اعلام کرد که " ما از کرکوک و موصل چشم پوشی می کنیم و این دو شهر را همانطور که هست در اختیار شما ( انگلیسیها ) می گذاریم، به شرطی که دست از حمایت و پشتیبانی قیام و شورش کُردها در ترکیه برداشته شود، تا چنین قیام و شورشی فرو نشانده و از نطفه خفه شود "، در اینجا بود که قیام و شورش انسانی و عدالت خواهی کُردها، سرکوب گردید و نابودی و ویرانی برای کُردستان به ارمغان آورد. بنابراین در این جا، باید بگوییم که نه تنها ترکیه بلکه فرانسوی ها و انگلیسیها هم در واقع در سرکوب و نابودی کُردها و ویرانی کُردستان سهیم و شریک جرم بودند. در ضمن خالی از فایده نیست که به این مطلب هم اشاره شود که قبل از بوجود آمدن این کشورها ( عراق، سوریه، ایران، ترکیه )، سران و شیخ نشینهای عرب هم با کشورهای امپریالیست غربی طی توافقی به این نتیجه رسیدند که به عنوان زمامدارانی جدید، باید کُردها را مغلوب کرده و آنها را تحت ظلم و فشار مضاعفی قرار دهند.
ــــ آیا اکنون کُردها به طور قطع، بالقوه، زمینه ی پذیرش هر نوع ظلم و ستمی از طرف دیگران در خود دارند، یا نه؟
ذاتاً و بالقوه " کسب آزادی بیشتر " تنها خواسته ای است که کُردها، باطناً جویای آن هستند و تنها به دنبال صلح و آرامش و دستیابی به حقوق ویژه ی خود هستند. شاید همین مسأله، زمینه ی مساعدی بوده که آمریکا اکنون می خواهد با کُردها دوست شود، و ارتباط دوستانه ای با آنها برقرار کند.
ـــ در رابطه با اسرائیل، چه اظهاراتی دارید؟
اسرائیل همیشه سر و کارش با آمریکا بوده است و کمتر با عربها سر و کار داشته است.
ـــ بله، دقیقاً همین طور است که بیشتر ( اسرائیل و آمریکا ) با هم اتحاد و همبستگی دارند...
اسرائیل تنها کشوری است که حکومتش در خاورمیانه، دارای سیستمی تقریباً دمکراسی می باشد، ولی با این همه، شرایط حساسی میان اسرائیلیها و اعراب همراه آیین و سنت اسلامی و ذهنیت عربیشان وجود دارد. عربها می بایستی به جای مبارزه و خصومت علیه اسرائیل، نخست به فکر ترقی و توسعه ی کشور و مملکتشان باشند و سعی کنند که مردم و جوامع متعلق به خودشان را دمکراتیزه کنند. البته در این میان، تنها اعراب و اسرائیل نیستند که شرایط حساسی را بوجود آورده اند، بلکه غربی ها هم هستند که به خاطر نفت در خاور نزدیک، به رقابت و کشمکش و نبرد پرداخته اند. علیرغم همه ی اینها، غربی ها، همیشه بخاطر منابع نفتی، توجه و تصمیم و حکم خود را به خاور نزدیک معطوف داشته اند، چنین چالشها و مسائلی می توانست توسط غربی ها حل و فصل گردد، اگر غربی ها به خاطر نفت با این چالشها برخورد نمی کردند و ( در قبال نفت ) اسلحه و مهمات را به ملل متعصب و افراطی و زودرنج و آتشی مزاج شرقی نمی فرستادند. بنابراین باید گفت که غربی ها هم در این زمینه، مقصر و شریک جرم به حساب می آیند و در حقیقت، توجه صرف غربی ها به نفت و نه به حقوق بشر، بشتر باعث چنین چالشها و مشکلات و تنشها و حساسیتهایی در منطقه گردیده است.
ـــ همانطور که می دانیم، اکثریت کُردها مسلمان هستند، با این حال در داخل مسلمانان و در تمایلات و حرکتها و جنبشهایشان باز یک نوع برخورد و تنشهایی را می بینیم، در این رابطه چه اظهاراتی دارید؟
برای کُردها، اسلام یا مذهب، مسأله یا چالش نیست. از آنجا که نیک می دانیم که چنین برخورد و تنشهایی، اثر سوء و زیانباری را بر روی اراده و آگاهی و هشیاری ملیمان و نیز یافتن هویت کُردی ما می گذارد که 80 درصد کُردها متمایل به این عقیده بوده و پی به چنین اثرات زیانباری برده اند. ما به اندازه ی کافی مشکلات خود را داریم، بدین معنی که هنوز چالشهای ملی و میهنی ما رفع نشده است.
ـــ در رابطه با برخورد و نزاع اسلام با مسیحیت بفرمائید، آیا کسی به عنوان مسلمان وجود دارد که هیچ نزاع و خصومتی با مسیحیان نداشته باشد؟
کُردها با مسیحی ها هیچ نزاع و خصومتی ندارند ، تا جاییکه همین مسأله باعث شده که مسلمانان غیر کُرد یک نوع اختلاف و ستیز و جدال دیگری با کُردها به بهانه ی اینکه هیچ نوع همکاری و مساعدتی از طرف کُردها یا مسلمانان کُرد صورت نمی گیرد وجود داشته باشد. ( بطوریکه بارها، کُردها متهم به همکاری با بیگانگان و غیر مسلمانانی مثل اسرائیل و ... شده اند. ). همه ی ما مثل عربها، فارسها و ترکها مسلمان هستیم. راستی چرا ما با این وضع، مشکلات مذهبی و آیینی را برای خود فراهم کنیم؟ چرا مسلمانان هم آیین و هم کیش ما، در منطقه، باید اینگونه غیر انسانی و غیر اسلامی با ما رفتار کنند؟ مگر ما هم مثل آنها مسلمان نیستیم. این شرط مسلمان بودن نیست. در اینجا اسلام، تنها به خاطر مشروعیت جلوه دادن منافع شیخ نشینهای عرب و مطابق با علایق و گرایشهای خودشان نگریسته و مطرح می شود، یک نوع مذهب و آیینی که در رابطه با حقوق بشر، معنا و مفهوم دیگری غیر از آن دارد.
ـــ با این همه، افراطیون و متعصبین وجود دارند که بسیار مذهبی اند...
در حقیقت، سران و شیخ نشینهای عرب و ژنرالهای ترک هستند که باعث بوجود آمدن دینداران و مذهبیون افراطی و متعصب از میان مردم می گردند و در این کار دخیلند و باعث بوجود آمدن شرایط حساسی در منطقه می گردند و مسبب چنین روندی به شمار می روند، و إلا مردم، هیچ نزاع و خصومتی معمولاً علیه یکدیگر ندارند.
ـــ شما بسیار مذهبی هستید؟
من مذهبی نیستم. البته 80 درصد کُردها هم، مثل من، مذهبی نیستند، من به هر مذهب و عقیده ای احترام قایل هستم. من فقط مخالف هر نوع تعصب و افراطی گری هستم.
حسن زیرک در ۸ آذر ۱۳۰۰ (۲۹/۱۱/۱۹۲۱ میلادی) در محلهٔ قلعهٔ سردار شهر کردنشین بوکان به دنیا آمد. در سن پنج سالگی پدرش درگذشت و زندگی را در رنج گذراند. چندی در شهرهای کردستان ایران و عراق سپری کرد. یکی از شهرهایی که در آن مدت زیادی اقامت داشت کرمانشاه بود. همکاری او در این شهر با هنرمندان برجسته کرمانشاهی همچون مجتبی میرزاده، محمد عبدالصمدی، اکبر ایزدی و بهمن پولکی سبب خلق آثار زیبایی شد. وقتی در عراق بود در مسافرخانه «فهندهق شمال» به شاگردی پرداخت. روزی هنگام نظافت که مشغول زمزمه یکی از ترانههایش بود مسافری به نام جلال طالبانی (رهبر اتحادیه میهنی کردستان عراق و رئیس جمهور کنونی دولت موقت عراق) که در آنجا اقامت داشت با شنیدن صدای حسن زیرک او را به رادیو بغداد برد و در آنجا مشغول به کار میشود. مدتی در بخش کردی رادیو بغداد همکاری کرد. از سال ۱۳۳۷ که بخش کردی رادیو ایران در تهران گشایش یافت همکاری خود را با این مرکز آغاز کرد. آثاری که حسن زیرک در رادیو تهران به ضبط رسانید اغلب با ساز اساتیدی همچون حسین یاحقی، حسن کسایی، جلیل شهناز، جهانگیر ملک، احمد عبادی و سرپرستی مشیر همایون شهردار همراه بود.
حسن زیرک گرچه به خاطر شرایط سخت زندگی از تحصیل بیبهره ماند ولی استعداد کمنظیری در سرودن شعر و آهنگسازی کردی داشت. این استعداد به همراه صدای منحصر به فرد، سبب گردید که ترانههایش در سرتاسر کردستان محبوبیت یافت. صدای او همچنان در مناطق کردنشین و در کوچه و خیابان و از خانهها و مغازهها بگوش میرسد.
حسن زیرک با خانم میدیا زندی گوینده بخش کردی رادیو تهران ازدواج کرد که حاصل آن ازدواج دو دختر به نامهای مهتاب (آرزو) و مهناز (ساکار) بود. او چند ترانه را برای فرزندانش اجرا کرده است.
حسن زیرک نه در ایران و نه در عراق روی خوشی و راحتی و آزادی را ندید. رفتار دولت وقت ایران با حسن زیرک او را دچار مشکل فراوانی کرد، به ویژه وقتی که دکتر شیخ عابد سراجالدینی رییس وقت برنامههای کردی رادیو تهران بود به او اجازه کار نداد و این کار سراجالدین چنان تاثیر منفی بر دل لطیف حسن گذاشت که دیگر به رادیو برنگشت و با دلی شکسته باروبنه خود را به سوی بغداد پیچید. در آنجا نیز او را دچار مشکل کردند. او را گرفته و روانه زندان کردند، در آنجا زیرک را به پنکه سقفی بسته و شکنجه دادند. پس از رهایی از بغداد مجددا به تهران برگشت، در تهران نیز ساواک او را گرفت و شکنجه داد که جریان شکنجهاش در ساواک را خودش در نوار گفته که صدای او هنوز به یادگار مانده است. در سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۳ در کرمانشاه بود و با رادیو کرمانشاه همکاری داشت.
سالهای پایانی زندگی زیرک در تلخی و ناکامی گذشت و چندان به آواز نمیپرداخت. در منطقه بوکان قهوهخانهای دایر کرد و در میان مردمی که دوستشان داشت و دوستش داشتند آخرین نفسهایش را در رنج و بیماری کشید. در چهارم تیرماه ۱۳۵۱ برابر با (۲۶/۶/۱۹۷۲) در بیمارستان بوکان به علت بیماری لاعلاج چشم از جهان فروبست و بر فراز کوه ناله شکنه که از کوههای زیبای آن منطقه است به خاک سپرده شد.
همسر حسن زیرک که خود گوینده بخش کردی رادیو تهران بود، مینویسد:
«حسن زیرک نزدیک به هزار ترانه در تهران و کرمانشاه اجرا کرده بود و بخاطر همین ترانههای او بود که روزانه نزدیک به دوهزار نامه نوشته میشد و حتی درون نامه پول قرار میدادند تا ترانه مورد درخواست آنان پخش شود. برنامههای کردی رادیو تهران و کرمانشاه بخاطر صدای دلنشین حسن زیرک مورد توجه همه قرار گرفته بود و آن موقع هر روز دو بار برنامه «ما و شنوندگان» پخش میشد. حسن زیرک با صدای رسا و لذتبخش خود باعث معروفیت و کیفیت و شکوفایی برنامههای کردی در تهران و کرمانشاه شده بود و سیل نامههای طرفداران ترانههای او هر روز به رادیو جاری بود. اما پس از این همه خدمت، حسن زیرک را دیگر به رادیو راه ندادند واو را از یاد بردند درحالی که در ۲۸ مرداد ۱۳۴۱ که برد ایستگاه رادیوی کرمانشاه به صد کیلو وات رسیده بود صدای حسن زیرک به همه شهرها و روستاهای کردنشین میرسید.»
شهرام ناظری هنرمند موسیقی سنتی ایران در خصوص صدای حسن زیرک چنین اظهار داشت:
«در خصوص مرحوم حسن زیرک، در مجموع فقط میتوانم بگویم که یک انسان نابغه به معنای واقعی بود. یعنی در همان لحظه که وارد ارکستر رادیو میشد و به اتاق ضبط میرفت بداهتا هم شعر میسرود، هم آهنگ میساخت و هم آن را میخواند که تا کنون چنین موردی در موسیقی سابقه نداشته است. با توجه به این نکته که ایشان سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند اما موسیقی و شعر را به صورت الهامی و حفظ شده میخواند و واقعا از افراد کاملا استثنایی و از نوابغ موسیقی کردی بودند و بنده در میان خوانندگان کرد علاقه خاصی به صدای حسن زیرک دارم.»
فاروق صفیزاده بورهکهای، از پژوهندگان معاصر در خصوص حسن زیرک می نویسد:
«حسن زیرک بیش از هزار و پانصد ترانه ساخته است و همه آهنگهای ترانهها و بیشتر سرودههای آن را خود میساخته و میسروده است. از آهنگهای این هنرمند بزرگ بیشتر ترانهسرایان امروز فارس و کرد و بیگانه و ترک نیز سود جستهاند و امروز هر آهنگی که پدید میآید نشانی از آهنگهای این هنرمند را در خود نهفته دارد، هنگامی که به آهنگهای او گوش فرا میدهی، زندگی را با همه آزارها و مویهها و رنجهایش درمییابی. بر همین پایه آهنگهای حسن زیرک نشانه زندگی هر کرد آریایی رنجکشیده را در خود نهفته دارد.
مجتبی میرزاده نوازنده ویولون و موسیقیدانی که در تمام آثار حسن زیرک در دهه ۱۳۴۰ در ارکستر رادیو کرمانشاه نوازندگی و تنظیم آهنگهای او را به عهده داشته در مورد این هنرمند فقید در گفتوگو با راقم این سطور چنین اظهار داشت:
«حسن زیرک با اینکه مطلقاً سواد نداشت اما اشعار اغلب آثارش را به صورت بداهه و در آن لحظه که میخواند میسرود و از حافظهای بسیار قوی در حفظ شعر و آهنگ و مقامهای کردی برخوردار بود و باید گفت که حسن زیرک هیچگاه در موسیقی کرد تکرار نخواهد شد چرا که ماندگارترین و زیباترین نغمات کردی را خلق کرد و اینک نه تنها در ایران حتی در میان کردهای عراق، سوئد و سایر نقاط جهان آثار و نام و یاد او از مقام و منزلت والایی برخوردار است.»
بیژن کامکار خواننده و نوازنده، با اعلام این مطلب که علاقهزیادی به صدای مرحوم حسن زیرک دارد گفته است:
«حسن زیرک یکی از برجستگان موسیقی کرد به شمار می آید و خیلی از آهنگهای کردی یا فارسی که الان به اجرا در میآید الهام گرفته از آثار آن هنرمند است و شهرت و محبوبیت حسن زیرک فقط محدود به مرزهای ایران نیست بلکه در کشورهای اروپایی وتمام نقاط کردنشین جهان امتداد دارد.»
مظهر خالقی خواننده مشهور کرد و زاده کردستان ایران است. وی در کنار سید علی اصغر کردستانی و حسن زیرک از برجستهترین و شناختهشدهترین خوانندگان موسیقی کردی به شمار میآید. آهنگهای بسیاری از وی با آهنگسازی و تنظیم مرحوم نابغه ملودی - طبق نظر برجستهترین موسیقیدانان ایران - از وی ضبط شده است. اخیرا کتابی از اشعار آهنگهای مشهور وی چاپ شده که هنوز در بازار کمیاب است.
از ترانههای مشهور وی میتوان ئهگهڕێمهوه، ئاسۆی کورد، بیرت دهکهم و... را نام برد.
و اما زندگی نامه مظهر خالقی
مظهر خالقی در شهریور سال ۱۳۱۸ در سنندج - در میان خانواده ای از
مشایخ کردستان - دیده به جهان گشود . در اعوان جوانی نخست به مدت ۱۱ سال به
آموختن و فراگیری موسیقی اصیل ایرانی و تمرین سبک ها و ردیف های آواز فارسی
پرداخت و اولین اجرای آواز او در اواخر دهه سی در رادیو سنندج به زبان فارسی
ضبط شده است.. وی سپس در رشته فیزیک در دانشگاه تهران ادامه تحصیل د ا د و
بنا به تحصیلات دانشگاهی ابتدا در دبیرستان های تجریش و شمیران دبیر درس
ترمودینامیک بود ، اما دوستی با شاد روان انجوی شیرازی او را به رادیو کشانید
تا به ترجمه مطالب ادبی و هنری زبان کردی بپردازد و به همراه دیگر هنرمندان
کرد – مانند یوسف زمانی ، کامکار ، مجتبی میرزاده ، سواره ایلخانی زاده ،
محمد صدیق مفتی زاده ، محمد کمانگر ، فریدون مرادی ، شکر الله بابان ، عثمان
احمدی ، ابراهیم ستوده ، عابد سراج الدینی و...- به ترویج و اشاعه زبان و
ادبیات کردی کمک کند.در حین همکاری با ارکستر رادیو ، خالقی با اکثر
هنرمندان وزارت فرهنگ و هنر مانند " ناصری ، کسروی ، بهاری ، حنانه ، گلسرخی
، شجریان و..." آشنا می شود و تحت تاثیر آنان تجارب و آموخته هایش را سمت و
سوئی خاص می دهد .
در همان اوائل فعالیت هنری مظهر خالقی ، حنانه ، کسروی و یوسف زمانی ،
صدای او را به عنوان صدای ممتازی شتاختند که جنس صدایش شباهت زیادی به
غلامحسین بنان ، استاد فقید آواز ، دارد و با وجود اظهار علاقه خالقی به
ادامه اجرای آواز فارسی ، حنانه مانع او می شود زیرا اعتقاد داشت در میان
فارس ها ، خالقی خوانند ه ای درجه سه می شود اما نغمه خوش الحان او در میان
کردها بر صدر خواهد نشست! و پیش بینی او واقعیت داشت ، زیرا در اواخر دهه
چهل ئ آغاز رسمی فعالیت هنری او در رادیو کردی با همکاری ارکستر مشیر همایون
شهردار - از پیشکسوت های هوشمند موسیقی ایرانی – آوازهایش با استقبال بی نظیر
مردم کرد مواجه شد که در این باره صدیق تعریف مغتقد است " خالقی در همان
آغاز به اوج شهرت رسید و همچنان در آن قله افتخار مانده است ".
خالقی پس از ضبط و اجرای بیش از ۲۵۰ آهنگ فولکلور و ترانه های اصیل کردی ،
در اواسط دهه ۵۰ مدیریت سازمان رادیو و تلویزیون کرمانشاه را عهده دار
میشود و بنا بر یک سوء تفاهم نامیمون در دوران انقلاب ، به اتهام همکاری
احتمالی او، به عنوان یکی از مدیران ارشد دستگاه دولت شاهنشاهی با سا واک ،
دستگیر و چند هفته ای زندانی می شود - و آن بر چسب سیاسی و هاله ابهام موجب
رنجش خالقی و قهر او از عرصه هنر شد - اما سر انجام بنا به مساعدت اهالی
فرهنگ در رفع سو ء تفاهم پیش آمده ،با کمک جلال طالبانی از طریق کردستان
عراق راهی انگلستان می شود- زیرا مظهر خالقی و طالبانی هر دو دختران ابراهیم
احمد ، نویسنده نام آشنای کرد ، را به همسری اختیار کرده اند و اثر معروف
زانی گل << درد زایمان ملت >> با ترجمه های محمد قاضی ودکتر عرفان قانعی
فرد به زبان فارسی در بازار کتاب عرضه شده است - و سالهای بعد در لندن رحل
ا قامت می افکند و از آن روز تاکنون به ایران بازنگشته است، هر چند بارها به
طور رسمی از سوی نهادهای هنری از وی دعوت شد تا آشتی طلبد و به مام وطن
بازگردد ، اما تاکنون با سر عتاب رفته است! هر چند که پخش تصویر و صدای خالقی
پس از انقلاب بنا بر دلایل نامعلومی در رسانه های رسمی و محلی جمهوری اسلامی
ممنوع بوده است.
مظهر خالقی آخرین بار در اواخر دهه ۶۰ در یک مجموعه کنسرت دور اروپا به
همراهی هنرمندانی مانند سعید فرج پوری، رضا شفیعیان ، مجید درخشانی ، رضا
قاسمی - نوازنده سه تار و نویسنده داستان ارکستر شبانه – در اجرا ی صحنه
ظاهر شد ، اما پس از آن تا به امروز اثر جدیدی را اجرا نکرده و همچنان در
سکوت وعزلت و اندوه غربت مانده است. هم اکنون پس از تحولات اخیر کردستان عراق
دست اندر کار تحقیق و نگارش درباره موسیقی کردی است و در عین حا ل مدیریت
انستیتوی میراث فرهنگی کردستان عراق را بر عهده دارد.
اندیشه هنری و سیاست حرفه ای خالقی را میتوان تا حد زیادی به استاد محمد رضا
شجریان شبیه دانست ، زیرا همواره از موسیقی مبتذل و غیر اصیل پرهیز داشته
است و ایجاد محدودیت قانونی دولت برای پخش و اجرای موسیقی اصیل را عامل اصلی
ایجاد موسیقی مبتذل و کافه ای می داند که کمتر جوهر و اصالت موسیقی ایرانی را
دارد.مظهر خالقی به شدت به حفظ اصالت اخلاقی و هویت هنری در اجرای کار هنری
باور دارد و اینکه موسیقی دان متولی فرهنگ و راوی جامعه است و باید حرمت آن
نگه داشته شود.
سید علی اصغر در سال 1260 شمسی از یک خانواده مشهوردینی در روستای صلوات اباد از توابع سنندج تولد یافت. دوران کودکی رادر دامن پر مهر والدین ومناظر بدیع ومفرج زادگاه خود سپری نمود . در عنفان جوانی از مظاهر طبیعت الهام گرفت .وبا اوایی زلال تر از اب چشمه ها و لطیف تر از پر گلهای نیلوفر به نغمه خوانی پرداخت.شیوایی لحن وموزونی ومحزونی صدای سید چنان دلنشین و گیرا بود که اهالی منطقه وی را داوود ثانی لقب داده بودند.
سید نظام الدین پدر سید علی اصغر که خود از مردان مشهور دینی بود سید را به شهر اورد ودر مسجد دار الحسان به مکتب شیخ عبد المومن پدر ایت الله مردوخ شپرد تا از محضر ایشان کسب فیض کند وقرائت صحیح قران را بیا موزد سید سالیان درازی از عمر خود را به فراگیری قران پرداخت و بعد از مدتی در قرائت استادی بی نظیر شد. چنانکه اوازه او از مرز ها در گذشت و بنا به روایتی یک بار نیز جهت قرائت قران به مصر دعوت شد ولی به دلیل ناخوشی پدر از رفتن صرف نظر کرد پدر بارها اورا از خواندن در ملا عام منع و سر زنش کرده بود و سید با کمال احترام در جواب پدر گفته بود: انچه نعمت خداست به همه تعلق دارد و نباید انرا از خلایق دریغ کرد و اگر خواندن الحان از روی حقیقت و دستی به جانب معنویات باشد مانند صدای پرندگان خالی از محرمات خواهد بود.
حاج سید عبد الا حد بابا شهابی پسر بزرگ سید که حدود هفتاد سال دارد میگوید: مرحوم پدرم با وجود اینکه هرگز نزد استادی تعلیم ندیده بود مع الوصف عموم دستگاهها و مقامات موسیقی ایرانی را می شناخت و انچه را می خواند یا موسیقی اصیل کردی بود و یا خود بر اساس موسیقی اصیل کردی می ساخت واجرا می کرد اشعاری هم که می خواند یا اشعار فولکلور متداول محلی بود و یا از دیوان شاعران مانند مولوی کرد وفایی مهابادی یا طاهر بگ جاف و یا بابا طاهر همدانی انتخاب می کرد انچه از صدای سید و نحوه اجرای اهنگهایش مشخص است این است که سید به طور مسلم موسیقی ایرانی را می شناخته است اما چگونه ودر کجا و با چه امکاناتی به این شناخت رسیده است جای بحث و گفتگو است چون رسانه های گروهی در ان زمان وجود نداشته اند طبق نوشته اقای عباس کمندی چون در ان زمان وقبل از رفتن سید به تهران سنندج مدت یکسال تبعید گاه عارف قزوینی شاعر و ترانه سرای معروف ایران بود و چون عارف به منزل خوانین سنندج رفت و امد داشت مسلما صدای سید از نظر عارف مکتوم نمانده و احتمالا جلساتی با هم داشته اند و چون با توجه به نوع تحریرات صدای سید وشباهت ان به اهنگهای عارف قزوینی به احتمال قوی سید موسیقی را از عارف اموخته ویا حد اقل نحوه صوت پردازی سید بدون دخالت عارف نبوده است و اگر غیر این باشد سید خود ابداع کننده این سبک در موسیقی کردی است .
نحوه پرداخت تحریرات ریز و مکرر وکش دادن صدا در نهایت جمله ها مختص خود سید علی اصغر است و این سبک خوانندگی بجز در زادگاهش صلوات اباد محل ومکان دیگری در کردستان ندارد استاد سید علی اصغرکردستانی اهنگهای اصیل کردی زمان خود را به سبک خود خوانده است وبا تحریرات ریز صدا بر ملودی انها افزوده است اهنگها عبارتند از صدای زیر وبم(سه گاه ) غم انگیز(شعر بابا طاهر( یار غزال(بیات ترک) زردی خزان(بیات ترک) و غم انگیز(افشاری) کورته بالا (دشتی)و دردی هجران و رفیقانی طریقت و نابی هی نابی وهر وه ک بازو بن که بعضی از این اثار توسط خوانندگان فعلی باز خوانی شده است از جمله کاست زردی خزان کاری از ارسلان کامکار و قسمتی از کاست فلک باخه وان با صدای سید جلا ل الدین محمدیان و نیز تصنیف های دردی هجران و رفیقانی طریقت و هر وه ک با زو بن را در این اواخر خواننده بسیار توانا زنده یاد استاد حشمت اله لر نژاد اجرا کرده که در خور تحسین می باشد
ساز های که سید علی اصغر را در تمام اهنگها همراهی کرده اند عبارتند از تار کمانچه فلوت و ضرب صفحات سید بعد ها در بین متنفذین کردستان پراکنده و به مرور زمان به علت دست به دست شدن تعدادی از ان از بین رفت و مابقی که حدود 13 اهنگ است بعد از تاسیس رادیو سنندج در سال 1327 جهت استفاده عموم کپی برداری شد.واقعآ جای تأسف دارد که اثار ضبط شده سید علی اصغر اینقدر اندک می باشد.
استاد علی اصغر کردستانی خواننده بزرگ واز افتخارات مردم کرد نشین در سال 1315 شمسی در زادگاهش روستای صلوات اباد چشم از جهان فرو بست اما صدای گرمش تا ابد نوازش گر گوش و جان مردم کرد زبان خواهد بود از وی دو پسر و دو دختر باقی مانده اند که به بابا شهابی معروفند.
استاد سید علی اصغر هنگام اجرای تصنیف و آواز تا حدی میتوانستند فرکانس صدای خود را بالا ببرند که بنا به گفته بعضی ها حتی شیشه را نیز شکسته است.
استاد محمد رضا شجریان نیز یکی از عاشقان سید علی اصغر میباشد و بارها به تحسین صدای استاد سید علی اصغر پرداخته است.استاد شجریان البومی را نیز تحت عنوان ساز خاموش به عشق استاد سید علی اصغر در سال 1384 همراه حسین علیزاده و کیهان کلهر و همایون شجریان اجرا کردند و تصنیفی را که سید علی اصغر خوانده بود(غه مگین و دل په شیوه م)بار دیگر خواندند.
استاد شجریان در این باره میگوید
بنده هر چند هیچ وقت علاقه زیادی به بازخوانی آثار محلی یا فولکلوریک ایران با اشعار شاعران فارسی زبان نداشته ام و معتقدم که موسیقی محلی باید با اشعار محلی همراه باشد و حتی در صورت تنظیم جدید باید فضای موسیقایی آن منطقه در تنظیم جدید وجود داشته باشد. ولی در این میان، سید علی اصغر کردستانی را نمی توان خواننده ای صرفا" محلی تصور کرد. با وجود اینکه آثار زیادی از ایشان به جای نمانده، ولی با وجود همین چند اثر کم هم پیداست که ایشان خواننده ای بوده اند که بر ردیف موسیقی ایرانی تسلط داشته و آثارشان کاملا" در دستگاه های موسیقی ایرانی ساخته شده است.
به همین جهت بنده بازخوانی این اثر توسط استاد شجریان را کاری پسندیده می دانم. و خوشحالم که استاد شجریان در اجرای این اثر نهایت دقت و وسواس را به خرج داده اند. البته افراد دیگری مانند کامکارها، عزیز شاهرخ و ... آثار استاد کردستانی را بازخوانی کرده اند. که نمونه موفق ُُُآن آلبوم زردی خزان با تنظیم ارسلان کامکار و آواز بیژن کامکار است.ُ
باعرض سلام خدمت تمامی دوست داران موسیقی به ویژه موسیقی کردی،اینجانب ادریس زمانی در این وبلاگ سعی و تلاش خود را خواهم کرد تا در مورد موسیقی والبته بیشتر در مورد موسیقی کردی مطالبی بنویسم.
امیدوارم که بتوانم رضایت شما عزیزان را جلب کنم.
برای شروع از تاریخچه ی موسیقی کردی مینویسم.
موسیقی کردی به موسیقی و ترانههای مردم کردزبان گفته میشود.
یک پژوهشگرموسیقی کردی براین باور است که انگیزش پیدایش موسیقی کردی در راستای حفظ زبان ادبیات، فرهنگ، سرگذشتها و در مجموع تمدن و پیشنیه کردها بوده است. موسیقی هاموید (فولکلور) کردی از سه بخش افسانهها، حکایت ها و داستانها تشکیل شده است.
پیدایش موسیقی کردی مثل اکثر قومها و ملتهای دیگر از افسانههای کردی شروع شد که در این قسمت، افسانهها در قالب ترانههای کردی گفته میشوند و این ترانهها در فرهنگ کردی به ترانههای دیوانی تقسیم میشوند و بیشتر محتوای آنها همان افسانههای کردی است، که شکل حماسی دارند.
اولین طلیعههای هنر کردی از بار ادبی و هنر موسیقی حماسههای کردی بودند که مشهورترین کسی که به این نوع موسیقی پرداخته «کاویس آغا» بود که ترانههای وی همان حماسههایی هستند که از گذشتگان بر جای مانده است. افسانه های زیادی در زبان کردی موجود است که اگر فیلم سازان حرفه ای به آن توجه نمایند و می تواند سوژه های بسیار جالبی را از آن ساخت مانند : زارا عشق چوپان
نوع دیگری از موسیقی فولکولور کردی مربوط به حکایتها و داستانهایی میشود که ترانههای داستانی نیز به دو بخش قهرمانی و دلدادگی قابل تقسیم هستند.
در ترانههای قهرمانی به دلاوریها و مبارزه طلبیهای یک قهرمان پرداخته میشود و در ترانههای دلدادگی جنبههای رمانتیک و عاشقانه بین دو شخص بیان میشود که از این میان، ترانه «زنبیلفروش» که جنبه عرفانی دارد و ترانههای "آس و حسن" و "خج و سیامند" که سرگذشت دو دلداده را بیان میکند، از معروفترین آثار در این بخش هستند.
در بخش دیگر موسیقی کردی، کردهای <سورانی> برای خود نوع ویژهای از موسیقی دارند که به آنها «گورانی» میگویند که این نوع ترانهها در میان کردهای اطرف شهرستان ارومیه و کردهای ترکیه (شمال) «لاوژه» گفته میشود و این نوع گورانیها ریتمی به نام «قهتار» دارند که پژوهشگران براین باورند ریشه این واژه از واژه زرتشتی «گاتا» گرفتهشده که در اوایل، مربوط به یک سری نیایشها و مراسم مذهبی بوده است.
دومین نوع این موسیقی «هوره» نام دارد که در ابتدا ترانههای ویژهای در حمد و نیایش «اهورامزدا» بود و این واژه نیز ریشه زرتشتی دارد که برای نیایشهای مذهبی آن زمان کردها که زرتشتی بودند، سروده شدهاند.
در مراسم یادبود هنگامی که فردی برای مردم آن منطقه دارای اهمیت فوقالعادهای بوده، فوت میکند، کردها از یک نوع موسیقی که با مرثیهسرایی و مرثیهخوانی شباهت دارد به صورت ترانه و با تعریف ویژگیهای آن شخص برای او زاری میکنند.
در آیینهای زادروز پیامبر، کردها یک نوع ویژه از موسیقی را اجرا میکنند که به آن «مولودی» میگویند. البته مولودیخوانی در بیشتر جوامع مسلمان رواج دارد. اولین مولودنامه در وصف و ستایش محمد را «ملاباتدیی» صوفی و عارف مشهور نوشت که بعدا مرسوم شد که در زمان عید مولود از سرودههای وی در مولودی خوانی استفاده کنند. اصیلترین سازهای استفاده شده در موسیقی کردی «سرنا» و «دهل» هستند و بعدا سازهایی که وارد این نوع موسیقی شدهاند مانند «دف» و «تنبور» دارای اهمیت ویژهای شدهاند. برای اطلاعات بیشتر میتوانید به میژوی ئه ده بی کوردی علاالدین سجادی و پژوهشی در فولکلور کردی مراجعه کنید.موسیقی کردی تا حدودی نمادی از شادیهاو غم و اندوه بعد ازپایان هر جنگ است.